امام رضا (ع)

زندگینامه ، عکس ، شعر و........

امام رضا (ع)

زندگینامه ، عکس ، شعر و........

در این وبلاگ زندگینامه ، عکس ، شعر و........ امام هشتم نوشته می شود .

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دل نوشته» ثبت شده است

شهادت امام:

 در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند. 

تدفین امام:

به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.

   

    


راضیه گنجی
۰۱ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


با سلام خدمت همه ی دوستانم

اوضاع سیاسی:

 مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

 ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

1-      پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

 مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

 او می اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.

          

                  

           

                    

      


راضیه گنجی
۱۱ دی ۹۴ ، ۱۴:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

با سلام و خسته نباشید خدمت خوانندگان محترم

ادامه ی زندگینامه ی حضرت رضا (ع)

در یازدهم ذوالقعده ی سال 148 هجری قمری مصادف با 29 دسامبر 765 میلادی در مدینه در خانه ی امام موسی کاظم، امام هفتم شیعیان 12 امامی، پسری به دنیا آمد که بعد از پدرش عهده دار مقام امامت شد. نامش علی بود و بعدها ملقب به رضا شد. در منابع شیعی از او به نام ابوالحسن ثانی یاد می کنند، به این منظور که با پدرش موسی کاظم که ابوالحسن اول خوانده می شد اشتباه نشود. رضا یک ماه پس از مرگ پدر بزرگش امام جعفر صادق در مدینه به دنیا آمد و زیر نظر پدرش حضرت کاظم تربیت شد. مادرش خانم نجمه خاتون برده ای از مغرب یا بنا به روایتی شمال آفریقا بود که مثل حمیده خانم همسر امام جعفر صادق خریداری و آزاد شده بود تا به ازدواج امام موسی کاظم در بیاید. در منابع شیعی از او به نیکی یاد کرده اند . او را هم مثل حمیده خانم  از علما و پاکان می دانند .


به عقیده شیعه هر امام به وسیله ی  امام قبلی و به امر الهی عهده دار منصب امامت می شود و علی بن موسی از این امر مستثنا نبوده است . روایات مختلفی در منابع شیعی به انتصاب امام رضا توسط پدرش امام موسی کاظم، به عنوان امام بعدی تاکید دارد، با این حال فضای خفقان آور دوران هارون الرشید به حدی شدید بود که این پیغام نمی توانست آزادانه به گوش همه ی مردم برسد تا جایی که برخی معتقد بودند امامت با امام موسی کاظم به پایان رسیده است. این گروه به واقفیه معروف شدند. از علی بن یقطین نقل شده که از قول حضرت کاظم می گوید: "علی بهترین فرزندانم است و من کنیه ام(ابوالحسن) را به او داده ام. هم چنین یزید بن صلت از امام موسی کاظم نقل می کند که وقتی او را در راه مکه ملاقات کرد،حضرت کاظم به او گفت: "علی که هم نام امام اول و چهارم است پس بعد از من امام خواهد بود. آنچه شنیدی نزد خود نگه دار و برای کسی نقل مکن مگر اینکه اطمنیان داشته باشی از اصحاب و یاران ماست." در احادیث آمده امام رضا حتی در دوران جوانی از پدر و عمویش حدیث نقل می کرد و در مسجد مدینه فتوا می داد. با این حال هارون الرشید رابطه ی خوبی با او نداشت و مردم مدینه اجازه ی ملاقات و حضور در کلاس درسش را نداشتند. در روایات آمده امام رضا بیست یا بیست و پنج سال سن داشت وقتی بعد از پدرش به منصب امامت رسید. هجده سال بعد مامون تصمیم گرفت با منصوب کردن او به جانشینی اش حمایت گروه های مختلف شیعه را به سمت خود جلب کند .



راضیه گنجی
۱۰ دی ۹۴ ، ۲۲:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بچه محله امام رضا

 موره میبینی که شر و با صفایم       بچه محله امام رضایم

زلزلیم   حادثیم     بلایم              بچه محله امام رضایم

هر روز جمعه دلومه مبندم           به پینجله طلا و ورمگردم

کار و بارم ردیفه با خدایم            بچه محله امام رضا یم

به موبگو بیا به قله قاف           اصلا مو ره بیزر همونجه علاف!

قرار مرار هر چی بیگی مو پایم    بچه محله امام رضایم

دروغ ، مرغ نیست مییون ما باهم   الان به عنوان مثال تو حرم

چند روزه که تو نخ کفترایم          بچه محله امام رضایم

چشم موره گیریفته چنتا کفتر    گفته خودش: چنتاشه خواستی وردر

الان درم خادماره مپایم      بچه محله امام رضایم

کفتراره که بردم از روگنبد      مرم مو واز تونخ رفت وآمد

تو نخشه او گنبد طلایم      بچه محله امام رضایم

گنبده نصب شب مده به دستم     او گفته: هر وخ که بییی مو هستم

مویم که قانع و بی ادعایم             بچه محله امام رضایم

وخته میبینم توی عالم همه      ازش میگیرن و مگن واز کمه

گنبدشه اگر بده رضایم      بچه محله امام رضایم

گنبد وممبد نموخوام باصفا       سی ساله پای سفره ای آقا

منتظر یک ژتون غذایم      بچه محله امام رضایم



 

راضیه گنجی
۰۸ دی ۹۴ ، ۲۲:۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر


آمدم ای شاه ، پناهم بده / خط امانی ز گناهم بده
ای حَرمَت ملجأ در ماندگان / دور مران از در و ، راهم بده
ای گل بی خار گلستان عشق / قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم / اِذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حَریمت به مَثَل کهرباست / شوق وسبک خیزی کاهم بده
تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع / گرمی جان سوز به آهم بده
لشگرشیطان به کمین من است / بی کسم ای، شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من / با نظری ، یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند / نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطا بخش همه عالمی / جمله ی حاجات مرا هم بده


                                         







راضیه گنجی
۰۸ دی ۹۴ ، ۲۱:۵۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

با سلام به همه ی دوستان گرامی

در این وبلاگ سعی می کنم در مورد امام رضا ( ع) ، زندگینامه ، شعر ، دل نوشته و ..............  ارائه دهم .

امیدوارم که مورد توجه شما قرار بگیرد .

راضیه گنجی
۰۸ دی ۹۴ ، ۲۱:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر