با سلام به همه ی دوستانم
26. زمانى
که حاکمان دروغ بگویند ، باران نبارد و چون زمامدار ستم ورزد ،دولت ، خوار
گردد ، و اگر زکات اموال داده نشود چهار پاپان از بین روند
(بحار الانوار ، ج 73 ، ص 373)
27. هر کس
اندوه و مشکلى را از مؤمنى برطرف نماید ، خداوند در روز قیامتاندوه را از
قلبش برطرف سازد
(اصول کافى ، ج 3 ، ص 268)
28. بعد از
انجام واجبات ، کارى بهتر از ایجاد خوشحالى براى مؤمن ، نزدخداوند بزرگ
نیست
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 347)
29. بر شما
باد به میانهروى در فقر و ثروت ، و نیکى کردن چه کم و چه زیاد ،زیرا
خداوند متعال در روز قیامت یک نصفه خرما را چنان بزرگ نماید که مانند کوه
احد باشد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 346)
30. به دیدن
یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر رابفشارید و به هم
خشم نگیرید
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 347)
31. بر شما
باد راز پوشى در کارهاتان در امور دین و دنیا . روایت شده که" افشاگرى
کفر است " و روایت شده " کسى که افشاى اسرار مىکند با قاتل شریک
است " و روایت شده که " هرچه از دشمن پنهان مىدارى ، دوست تو
هم بر آن آگاهى نیابد "
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 347)
32. آدمى
نمىتواند از گردابهاى گرفتارى با پیمانشکنى رهایى یابد ، و ازچنگال عقوبت
رهایى ندارد کسى که با حیله به ستمگرى مىپردازد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 349)
33. با سلطان
و زمامدار با ترس و احتیاط همراهى کن ، و با دوست با تواضع ،و با دشمن با
احتیاط ، و با مردم با روى خوش
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 356)
17. از امام رضا ( ع ) از حقیقت توکل سؤال
شد . فرمود : این که جز خدا ازکسى نترسى
(تحف العقول
، ص 469)
18. به راستى که بدترین مردم کسى
است که یارىاش را ( از مردم ) باز دارد وتنها بخورد و زیر دستش را بزند
(تحف العقول
، ص 472)
19. بخیل را آسایشى نیست ، و حسود را خوشى و
لذتى نیست ، و زمامدار را وفایى نیست ، و دروغگو را مروت و مردانگى نیست
(تحف العقول
، ص 473)
20. کسى دست کسى را نمىبوسد ، زیرا
بوسیدن دست او مانند نماز خواندن براىاوست
(تحف العقول
، ص 473)
21. به خداوند خوشبین باش ، زیرا هرکه به
خدا خوشبین باشد ، خدا با گمانخوش او همراه است ، و هرکه به رزق و روزى
اندک خشنود باشد ، خداوند به کردار اندک او خشنود باشد ، و هرکه به اندک از
روزى حلال خشنود باشد ، بارش سبک و خانوادهاش در نعمت باشد و خداوند او را
به درد دنیا و دوایش بینا سازد و او را از دنیا به سلامت به دار السلام بهشت
رساند
(تحف العقول
، ص 472)
22. ایمان چهار رکن است : توکل بر خدا ، رضا
به قضاى خدا ، تسلیم به امرخدا ، واگذاشتن کار به خدا
(تحف العقول
، ص 469)
23. از امام رضا درباره بهترین بندگان سؤال
شد . فرمود : آنان هرگاه نیکىکنند خوشحال شوند ، و هرگاه بدى کنند آمرزش
خواهند ، و هرگاه عطا شوند شکر گزارند ، و هرگاه بلا بینند صبر کنند ، و هرگاه
خشم کنند . درگذرند
(تحف العقول
، ص 469)
24. کسى که فقیر مسلمانى را ملاقات
نماید و بر خلاف سلام کردنش بر اغنیا براو سلام کند ، در روز قیامت در حالى
خدا را ملاقات نماید که بر او خشمگین باشد
(عیون اخبار
الرضا ، ج 2 ، ص 52)
25. از حضرت امام رضا ( ع ) درباره خوشى
دنیا سؤال شد . فرمود : وسعت منزلو زیادى دوستان
(بحار
الانوار ، ج 76 ، ص 152)
با سلام به همه ی خوانندگان گرامی
سخنان گرانبها از امام رضا (علیهم السلام)
1. مؤمن ، مؤمن واقعى نیست ، مگر آن که سه خصلت در او باشد : سنتى از
پروردگارش و سنتى از پیامبرش و سنتى از امامش . اما سنت پروردگارش ،
پوشاندن راز خود است ، اما سنت پیغمبرش ، مدارا و نرم رفتارى با مردم است
، اما سنت امامش صبر کردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است
(اصول کافى ، ج 3 ، ص 339)
2. پنهان کننده کار نیک ( پاداشش ) برابر هفتاد حسنه است و آشکار
کنندهکار بد سرافکنده است ، و پنهان کننده کار بد آمرزیده است
(اصول کافى ، ج 4 ، ص 160)
3. از اخلاق پیامبران ، نظافت و پاکیزگى است
(تحف العقول ، ص 466)
4. امین به تو خیانت نکرده ( و نمىکند ) و لیکن ( تو ) خائن را امین
تصورنمودى
(تحف العقول ، ص 466)
5. برادر بزرگتر به منزله پدر است
(تحف العقول ، ص 466)
6. دوست هرکس عقل او ، و دشمنش جهل اوست
(تحف العقول ، ص 467)
7. دوستى با مردم ، نیمى از عقل است
(تحف العقول ، ص 467)
8. به درستى که خداوند ، سر و صدا و تلف کردن مال و پر خواهشى را
دوستندارد
(تحف العقول ، ص 467)
با سلام و درود به همه ی خوانندگان محترم
1) صدوق در عیون اخبارالرضا (ع) رساله ای از
آن حضرت نقل کرده که در جواب محمد بن سنان قمی در علل احکام نوشته است و در آن
پنجاه و پنج علت از علل شرایع رقم رفته و در باب ۳۲ عیون اخبارالرضا: ج ۲ ص ۸۸ -
۹۸ منقول است .
۲) کتاب علل فضل بن شاذان که همه را از امام رضا (ع) شنیده و جمع کرده و از آن
حضرت به علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری نقل میکند، عیون اخبار الرضا: ج ۲ ص ۹۹ -
۱۲۱ علل و حکمتهای احکام دینی در آن بیان گردیده است.
۳) رسالهای که آن حضرت برای مأمون عباسی در محض اسلام و شرایع دین مرقوم فرموده و
صدوق علیه الرحمهٔ آن را در عیون اخبار الرضا: باب ۳۵ ج ۲ ص ۱۲۱ - ۱۲۷ آورده است .
۴) رسالهای که باز برای مأمون عباسی درباره شریعت نوشت، حسن بن شعبه در تحف
العقول نقل کرده: مأمون، فضل بن سهل را محضر امام رضا صلوات الله علیه فرستاد و
پیغام داد که دوست دارم برای من از حلال و حرام و واجبات و سُنن بنویسی که تو حجت
خدا بر خلق و معدن علم هستی، امام (ع) دوات و کاغذ خواست و نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم...آنگاهابنشعبهاینرسالهرابتفصیلنقلمیکند، تحف
العقول: ص ۴۱۵ - ۴۲۳ روایات امام رضا (ع) .
۵) رساله ذهبیه، رسالهای بود که امام (ع) درباره طب و بهداشت و صحت بدن توسط
اغذیه برای مأمون عباسی نوشت و چون مأمون دستور داد آن را با آب طلا نوشتند، به
رساله ذهبیه معروف گردید، شیخ طوسی در فهرست در ترجمه محمد بن حسن بن جمهور بصری
از آن یاد کرده و فرماید: «وله الرسالهٔ الذهبیهٔ عن الرضا (ع)»، علامه مجلسی
رضوان الله علیه همه آن رساله را در بحار: ج ۵۹ ص ۳۰۶ - ۳۵۶ در پنجاه صفحه نقل
کرده و در آخر فرموده: ابومحمد حسن قمی گوید: چون این رساله به دست مامون رسید،
آنرا خواند و شاد شد و گفت: با آب طلا نوشته شود و رساله مذهبیه مسمی گردد.
نگارنده گوید: رساله ذهبیه و مذهبیه نامیده شده است، برای مزید اطلاع به مستدرک
الوسائل: ج ۳ ص ۳۳۵ رجوع شود.
۶) کتاب فقه الرضا، و آن کتابی است در ابواب فقه، این کتاب تا زمان مجلسی اول
مشهور نبود و از زمان وی معروف گردید، علتش آن بود که، جماعتی از اهل قم نسخه آن
کتاب را به مکه آوردند، قاضی امیر سید حسین اصفهانی آن را دید و یقین کرد که آن
تألیف حضرت رضا صلوات الله علیه است، سید آنرا استنساخ کرد و با خود به اصفهان آرد
و به مجلسی اول نشان داد، او و فرزندش مجلسی دوم یقین کردند که آن از حضرت رضا
صلوات الله علیه است .
منبع:
خاندان وحی، سید علی اکبر قریشی، ص ۵۷۰ – 604
در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخنهای دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخنهایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهرآلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.
تدفین امام:
به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.
با سلام به همه ی دوستان
آیتالله شبیری زنجانی:
جنبه علمی امام رضا از سایر جنبههای زندگی ایشان برجستهتر است
خبرگزاری رسا ـ حضرت آیتالله
شبیری زنجانی جنبه علمی زندگی امام رضا(ع) را از سایر جنبههای زندگی آن حضرت برجستهتر دانست
و گفت: حضرت رضا(ع) در عصری زندگی میکردند که نشستها و مناظرههای علمی زیادی برگزار
میشد و خود مأمون هم به عنوان خلیفه به مسائل علمی اهمیت زیادی میداد.
به گزارش خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله موسی شبیری زنجانی از مراجع تقلید در جلسه علمی خود در پاسخ به این سوال که چرا جامعه امام رضا علیه السلام را به امام رئوف می شناسند، گفت: اینکه جامعه آن حضرت را به این عنوان می شناسند، به این معنا نیست که این عنوان برجسته ترین عنوان برای آن حضرت است بلکه علمیّت آن حضرت برجسته ترین عنوانی است که در آن عصر بروز و ظهور پیدا می کند.
وی ادامه داد: در برخی از روایات هم از حضرت به عنوان " عالم آل محمّد" نام برده شده است. مأمون عباسی خلیفه هم عصر امام هم فرد باسوادی بود و به مسائل علمی اهمیت می داد. او برای امام رضا علیه السلام مناظره های علمی و نشست های علمی زیادی را برگزار کرد که متن این مناظره ها می تواند مورد استفاده اهل علم باشد.
حضرت آیت الله شبیری زنجانی شهرت حضرت امام رضا علیه السلام را به " امام رئوف" حاصل مراجعه های مردم به آن حضرت دانست و در این باره گفت: موقعیت امام علیه السلام به شکلی بود که مردم برای حل مشکلات و رفع حاجت های خود به آن حضرت مراجعه می کردند. تا وقتی که در مدینه بودند به مشکلات افراد رسیدگی می کردند و وقتی هم که به ایران آمدند بسیاری از حوائج را برآورده کردند.
وی افزود: بعد از ورود امام رضا علیه السلام به ایران تا به امروز مردم شیعه ایران هر وقت که با مشکلی مواجه می شوند به این حضرت مراجعه می کنند و در بسیاری از موارد هم حاجات آنها برآورده می شود و همین امر باعث شده که مردم بیشتر ایشان را به رئوف بشناسند
جنبه علمی امام
امام وارث علم امامت بوده که از جدش رسول خدا به ارث برده بود،اوچشمه جوشانی بود که تشنگان معرفت و دانش را سیراب می کرد و گمشدگان سرزمین جهل و نادانی را راهنمایی می کرد.
مامون که شور و اشتیاق مردم نسبت به امام واعتبار بی همتای امام رادرمیان ایشان می دید می خواست اعتبار و محبوبیت ایشان راخدشه دار کند به همین دلیل کارهایی برای رسیدن به این هدف انجام داد .از جمله آن ها تشکیل جلسات مناظره ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف ازسراسر دنیا بود،تا آن ها با امام به بحث بپردازند ، شاید بتوانند امام را ازنظرعلمی شکست دهند.درآن مجلس حضرت با هر یک از دانشمندان به زبان خود و با دلایل علمی کتاب و قرآن جواب سوالات آنان را می داد و قانعشان می کرد.در این بین عده ای درهمان لحظه به دین اسلام روی آوردند.
می توان نتیجه گرفت که آن حضرت معدن کلمات پروردگار،صندوق انوارالهی وعلم خداوند متعال بر روی زمین است .همین مباحثات حضرت رضا(ع) با فرقه های مختلف درمجلس مامون ،مقام علمی آن حضرت را آشکار می کرد،چنانچه بارها مامون اعتراف می کرد :"هیچ کس را در روی زمین داناترازحضرت رضا(ع) نمی دانم.
منبع: کتاب زندگانی پیشوای هشتم(امام علی بن موسی الرضا)
با سلام
اخلاق و منش امام رضا (ع)
خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونهای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار میکرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمینمود. یکی از یاران امام میگوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که میتوانست نیازش را برآورده سازد رد نمیکرد در حضور دیگری پایش را دراز نمیفرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم میفرمود. چون سفره غذا به میان میآمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش مینشاند و آنان همراه با امام غذا میخوردند. شبها کم میخوابید و بسیاری از شبها را به عبادت میگذراند. بسیار روزه میگرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمیکرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک میکرد." یکی دیگر از یاران ایشان میگوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت میکرد، خود را میآراست (لباسهای خوب و متعارف میپوشید). شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمیگیریم."
با سلام خدمت همه ی دوستانم
اوضاع سیاسی:
مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که میتوان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:
ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.
1- پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین بود.
2- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.
مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبتهای اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوششهای فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) میشد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو میتوانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.
اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل بن سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید میکرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش میکردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر میخواستند و این، بر اثر ستمها و نارواییها و انواع شکنجههای دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحرانهایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایههای قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعهای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کنارهگیری کند، زیرا حساب میکرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام میپذیرد و یا نمیپذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار میداد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروهها و فرقههای مسلمانان تضمین میکرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت مینگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی میکردند و او را به عنوان جانشین امام میپذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام میدانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت میشد جاذبه و مشروعیت خود را از دست میداد.
او می اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود میکند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه میگردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام میگرفت دلیل و توجیه خود را از دست میداد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمیشد. از طرفی او میتوانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان میکرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست میدهد.